چرا گاهی نویزهای قدیمی روی موسیقی برایمان بخشی از موسیقی می شوند؟
به گزارش مجله سرگرمی، داشتم موسیقی فیلم The Sicilian Clan اثر انیو موریکونه (Ennio Morricone) را گوش می دادم. به نظر می رسد کسی که این قطعه را روی یوتیوب گذاشته، آن را از روی یک نوار کاست ضبط نموده است، چون در ابتدای موسیقی یک صدای تلق یا نویز ضعیف شنیده می گردد. عجیب اینجاست که چون همواره از روی همین نسخه گوش داده ام، حالا این نویز برایم بخشی از موسیقی شده است و وقتی نسخه ای باکیفیت و بدون نویز را می شنوم، احساس می کنم که چیزی در آن کم است. این موضوع برایم تازگی ندارد. در نوجوانی که موسیقی ها را با ضبط صوت از روی رادیو ضبط می کردم، بارها پیش می آمد که در فایل ضبط شده، نویز ایستگاه رادیویی مجاور یا صدای مختصر یک گوینده باقی بماند. به عنوان مثال، وقتی ترانه بدون تو (Without You) از ماریا کری در آن سال ها پخش می شد، نسخه ای که من داشتم همراه با نویز و امواج مزاحم رادیویی بود. حالا که نسخه باکیفیت آن را می شنوم، ناخودآگاه منتظرم که همان نویز و اختلال را بشنوم، گویی این ناهنجاری بخشی از اصل موسیقی شده است. این اتفاق نشان می دهد که حافظه شنیداری ما تنها نت ها و ملودی را ذخیره نمی کند، بلکه شرایط و بافت صوتی ای که آن را شنیده ایم نیز در فکر حک می گردد. در ادامه، 8 حقیقت جالب درباره این پدیده را آنالیز می کنیم.
1- مغز ما نویزهای آشنا را بخشی از موسیقی درک می نماید
حافظه شنیداری ما نه تنها ملودی و ریتم را ثبت می نماید، بلکه نویزهای محیطی و هرگونه اختلال صوتی ای که در نسخه اولیه شنیده ایم نیز در حافظه ما ذخیره می گردد. وقتی یک قطعه موسیقی را بارها در شرایط خاصی گوش می دهیم (مثلاً از روی یک نوار کاست که خش دار شده است یا از رادیویی که نویز دارد)، مغز این جزئیات را به عنوان بخشی از موسیقی درک می نماید. به همین علت، وقتی نسخه ای بی نقص و بدون این ناهنجاری ها را می شنویم، حس می کنیم چیزی کم است. این پدیده مشابه زمانی است که اگر فردی برای سال ها عادت کند که با ساعت دیواری تیک تاک دار بخوابد، در سکوت مطلق دچار بی خوابی می گردد. مغز ما آنقدر با شرایط خاصی از شنیدن عادت می نماید که حتی عناصر به ظاهر اضافه مانند نویز، خش، یا تغییرات نامحسوس صوتی، حس اصیل بودن را در موسیقی ایجاد می نمایند.
2- این پدیده به اثر پرایمینگ شنیداری مرتبط است
روان شناسان این موضوع را اثر پرایمینگ شنیداری (Auditory Priming Effect) می نامند، به این معنا که وقتی یک صدا یا ترکیب صوتی را به دفعات در یک شرایط خاص می شنویم، مغز آن را به عنوان الگوی اصلی ثبت می نماید. در این شرایط، نه تنها خود موسیقی بلکه نویزها و شرایط خاص شنیدن آن نیز برای مغز بخشی از تجربه شنیداری می شوند. بنابراین وقتی نسخه ای باکیفیت و بدون این نویزها را می شنویم، چون با نسخه ذخیره شده در مغز هم خوانی ندارد، آن را ناقص احساس می کنیم. این همان علتی است که باعث می گردد افراد گاهی نتوانند به نسخه های ریمستر شده موسیقی های قدیمی گوش دهند، زیرا تفاوت های نامحسوس در کیفیت صدا، حتی اگر بهبود یافته باشد، با نسخه ای که در فکرشان حک شده، هماهنگ نیست.
3- نویزهای قدیمی می توانند حس نوستالژی را تقویت نمایند
شنیدن نویزهای خاصی که در گذشته با آن ها خاطره داشته ایم، می تواند حس نوستالژی شدیدی ایجاد کند. برای مثال، صدای خش خش یک نوار کاست یا صدای تداخل امواج رادیویی می تواند ما را به دوران نوجوانی یا کودکی بازگرداند. این موضوع به این علت است که حافظه صوتی ما به شدت با احساسات گره خورده است. در یک آزمایش روان شناختی، شرکت نمایندگان وقتی قطعات موسیقی ای را که در کودکی از تلویزیون های قدیمی شنیده بودند، همراه با همان نویزهای ضبط شده دوباره شنیدند، واکنش احساسی عمیق تری نسبت به نسخه باکیفیت و بدون نویز آن نشان دادند. این نشان می دهد که گاهی نویزها و اختلالات صوتی نه تنها آزاردهنده نیستند، بلکه به بخشی از هویت یک قطعه موسیقی تبدیل می شوند.
4- بعضی از موسیقی دانان عمداً نویزهای مصنوعی را به آثارشان اضافه می نمایند
بعضی از موسیقی دانان آگاهانه از نویزهای مصنوعی مانند خش نوار کاست، صدای پخش صفحه گرامافون، یا اختلالات صوتی مشابه در آثار خود استفاده می نمایند تا حس نوستالژی ایجاد نمایند. این کار باعث می گردد که موسیقی های نو، احساس یک اثر قدیمی و آشنا را به مخاطب القا نمایند. سبک هایی مانند لو-فای (Lo-Fi) و وینتیج الکترونیک (Vintage Electronic) به طور گسترده از این تکنیک استفاده می نمایند. در بعضی موارد، حتی در موسیقی های مدرن، صدای نویز یا خش های خاصی به صورت دیجیتالی به قطعات اضافه می گردد تا مخاطب حس کند که در حال گوش دادن به یک ضبط قدیمی است. نمونه مشهور این تکنیک را می توان در آلبوم های بردی کوربینگ (Boards of Canada) یا بعضی از آثار دفت پانک (Daft Punk) مشاهده کرد. این کار نشان می دهد که گاهی نویزهایی که در گذشته ناخوشایند به نظر می رسیدند، امروز به بخشی از هویت یک موسیقی تبدیل شده اند.
5- این پدیده نشان می دهد که گوش ما صرفاً یک ابزار بی طرف برای شنیدن نیست
یکی از نکات جالب درباره این موضوع این است که ما موسیقی را فقط با گوش های خود نمی شنویم، بلکه آن را با فکر و حافظه مان پردازش می کنیم. در واقع، شنوایی یک فرآیند صرفاً فیزیکی نیست، بلکه یک تجربه شناختی و احساسی است. وقتی یک قطعه موسیقی را بارها در شرایط خاصی بشنویم، مغز ما نه تنها نت ها و ملودی را ثبت می نماید، بلکه هر عاملی که در اطراف آن بوده (مانند نویز، شرایط محیطی و حتی احساسات آن لحظه) را نیز ذخیره می نماید. به همین علت است که گاهی حتی اگر یک قطعه را باکیفیت تر بشنویم، احساس می کنیم که چیزی در آن کم است. این موضوع نشان می دهد که ادراک ما از صدا و موسیقی، چیزی فراتر از یک فرآیند ساده فیزیکی است و به حافظه، احساسات و تجربه های شخصی ما گره خورده است.
6- حافظه شنیداری ما موسیقی را مانند یک بسته کامل ذخیره می نماید
حافظه شنیداری ما فقط ملودی و متن موسیقی را ثبت نمی نماید، بلکه تمام جزئیات محیطی و کیفیت صوتی آن لحظه را نیز ذخیره می نماید. این یعنی اگر همواره یک موسیقی خاص را با نویز یا خش های خاصی شنیده باشیم، مغز این نویزها را به عنوان بخشی از خود قطعه موسیقی پردازش می نماید. به همین علت، اگر همان موسیقی را باکیفیت و بدون نویز بشنویم، ممکن است آن را متفاوت یا حتی نادرست احساس کنیم. این پدیده مشابه زمانی است که اگر سال ها از یک تلفن قدیمی برای شنیدن صدای عزیزانمان استفاده کنیم، پس از تعویض تلفن به مدلی نو، حس کنیم که صدای آن ها تغییر نموده است. مغز ما نه تنها اطلاعات را ذخیره می نماید، بلکه به همان شیوه ای که برای اولین بار یاد گرفته است، آن را پردازش می نماید. به همین علت، تغییر در نحوه ارائه صدا، حتی اگر از نظر فنی بهبود یافته باشد، می تواند باعث احساس ناآشنایی و حتی دلتنگی گردد. این موضوع نشان می دهد که ما شنیدن را نه فقط با گوش، بلکه با تمام احساسات و خاطرات خود تجربه می کنیم.
7- نویزهای شنیداری می توانند لنگر فکری برای یک خاطره خاص باشند
بعضی نویزهای خاص در یک موسیقی می توانند مانند یک لنگر فکری عمل نمایند و ما را مستقیماً به یک خاطره خاص بازگردانند. وقتی یک موسیقی را همراه با یک نوع نویز خاص (مانند خش خش نوار کاست یا صدای ضعیف رادیویی) می شنویم، مغز این نویز را به عنوان بخشی از تجربه شنیداری ذخیره می نماید. بعدها، اگر دوباره همان نویز را بشنویم، حتی اگر موسیقی ای در کار نباشد، ممکن است خاطرات مرتبط با آن موسیقی به فکرمان بازگردد. این پدیده، مشابه زمانی است که یک بوی خاص، ما را یاد خانه دوران کودکی می اندازد. مغز می تواند صداهای خاص را به عنوان محرک های قوی حافظه ذخیره کند و از آن ها برای بازگرداندن احساسات و خاطرات استفاده کند. بسیاری از افراد، هنگام شنیدن نویزهای قدیمی (مثلاً صدای خرخر یک ضبط صوت قدیمی) دچار حس نوستالژی می شوند، حتی اگر موسیقی خاصی در حال پخش نباشد. این نشان می دهد که نویزها، برخلاف تصور ما، فقط مزاحم نیستند، بلکه می توانند نقش مهمی در ثبت خاطرات و احساسات داشته باشند.
8- بعضی افراد به تغییرات صوتی حتی در سطح میلی ثانیه حساس هستند
مطالعات نشان داده است که بعضی از افراد دارای حافظه شنیداری بسیار دقیق و حساسی هستند که می توانند تغییرات کوچک در صدا را، حتی در سطح چند میلی ثانیه یا تغییرات جزئی در اکولایزر (Equalizer) تشخیص دهند. این افراد وقتی نسخه دیجیتال یک موسیقی که قبلاً با کیفیت پایین تر شنیده اند را گوش می دهند، احساس می نمایند که چیزی تغییر نموده است، حتی اگر از نظر فنی کیفیت بهتری داشته باشد. مغز آن ها به حدی به الگوهای شنیداری خاصی که قبلاً تجربه نموده اند، عادت می نماید که کوچک ترین تغییر در این الگوها می تواند باعث حس ناآشنایی گردد. به همین علت، بعضی از موسیقی دوستان حرفه ای نسخه های قدیمی تر آلبوم های موسیقی را به نسخه های بازسازی شده (Remastered) ترجیح می دهند. برای آن ها، نسخه قدیمی یک آلبوم موسیقی، احساس واقعی تر و اصیل تری دارد، حتی اگر از نظر فنی کیفیت پایین تری داشته باشد. این پدیده نشان می دهد که درک ما از موسیقی فقط به کیفیت صدا بستگی ندارد، بلکه به خاطرات و نحوه پردازش مغز ما نیز وابسته است.
منبع: یک پزشک